دست سردم از چه میلرزی تــــو؟
پنجره را ببند و مدادت را بردار
و باز دلنوشـــته هایت را بنویس ...
او دیگـــــر نمی آید ...
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
آنقدر راه می روم
تا به حرف بیایند ،
“خط های سفیدِ وسط جاده . . .”
محال است که جای تو را ندانند . . .
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
امشب غم هایم برایم مهمانی گرفته اند
و من میخواهم بترکانم
تمام بغــــــض هایم را…
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
نسل من
نسلی است
که غرق در معشوقه های خیالی
پیر میشود...
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
پیشانیش را ببوسید ،
قربان صدقه اش بروید
ﻣــــــﺎدر را میگویم
گاهى هم براى مادر، ﻣﺎدرى کنید . . .
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
حالم تـوپ اسـت ...
از آن تـوپ هـا که افــتـاده در خـانـه هـمـسـایـه
و تـهـدیـد کـرده اگـر بـار دیـگـر بـیـوفـتـد
پــاره اش مـیـکـنــد . . .
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
دستانِ من نمی توانند
نه؛ نمی توانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند!
تو به سهم خود فکر میکنی
من به سهم تو!
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3
تو رفتـــــه ای ...
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمق ها هنوز سر نفت میجنگند...
دلنوشــته های یک دیوانـــه ...
منبع : جملــــــــــــــک 3